سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسافر
  •   یا عباس(ع)


  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(یکشنبه 85/11/8 ساعت 8:8 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دلم میخواد........

  • دلم میخواد آقاجون ضریحت وبگیرم
    بیام پایین پای علی اکبربمیرم

    دل دیوونه غم جز غم دلبرنداره
    سرازتنم ببرید که آقام سرنداره

     

    همه عالم میدونن ارباب من حسینه
    توشبهای غریبی مهتاب من حسینه

     

    یه قطره آب نمونده میون مشک پاره
    غصه نخورعزیزجون شایدبارون بباره
    شایدبارون بباره...


     



  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(یکشنبه 85/11/8 ساعت 7:58 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   قافله
  • صدای زنگ قافله

    از تو بیابونها میاد

    کی بود منو صدا می زد

    کیه که همسفر می خواد

    یه دختری تو قتلگاه

    خواب اسیری می بینه

    خواب می بینه رو صورتش

    اشک یتیمی میشینه

    خواب میبینه سر بابا

    رو نیزه قرآن می خونه

    می خواد لباشو ببوسه

    نمی تونه نمی تونه



  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(یکشنبه 85/11/8 ساعت 7:54 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   حسین(ع)


  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(پنج شنبه 85/11/5 ساعت 11:17 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   محرم


  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(پنج شنبه 85/11/5 ساعت 11:14 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دل دیوانه
  • حسین ! دلی که هنوز طعم یقین را نچشیده چه می تواند به تو بگوید ؟
    جز اینکه کاش من هم بودم و در عاشورای تو شرکت می جستم !
    و آنگاه قاضی ای از دل بر می خیزد و می گوید :
    خوب اکنون گفتن این حرف آسان است اما هنر آن است که در موقع آن این چنین می گفتی!
    یا حسین ! دعای عرفه ات را خواندم به راستی که تو را نشناخته بودم !
    مرا ببخش که تو را منحصر به نیم ظهر عاشورا می دیدم !
    و نمی دانستم که حسین 57 سال مثل یک انسان زیست !
    و مثل یک انسانی که قرار بود خلیفه خدا شود شهید شد!
    زندگی تو کمتر از شهادتت نیست اما شهادتت چیز دیگری است!
    ما در موقع تذکار عاشورایت به درد بچه هایت و خواهرت گریه می کردیم
    اما ای کاش می دانستیم تو به چه گریه می کردی؟ آیا تو نمی دانستی کربلا قتلگاه توست؟
    بچه هایت شدیدترین اذیتها را متحمل خواهند شد؟ یقین دارم که می دانستی!
    پس این کدام عامل بود که تو را اینچنین عاشق و شیدا کرده بود که وظیفه الهی ات را انجام دهی؟
    یا حسین! به راستی وقتی به زهیر بن یقین نگاه کردی، با چشمانت و نگاهت به او چه گفتی؟
    که او چنین شد! ایا به او گفتی: زهیر ! نمی آیی به بهشت پیروزمندان تاریخ! تا کی در فاصله مطبخ و بستر خواهی لولید! چند صد بشقاب غذا و چند ده توپ پارچه و اندکی جست و خیز برای ابقای نسلی مثل خود که نمی تواند هدفت را از به «وجود» برآورد! پس بیا که روحم با تو سخن می گوید!
    شاید هم هیچ چیز نگفتی! زیرا اگر چیزی گفته بودی ، می گفتی! وشاید چیزی که می خواستی به او بگویی در قالب کلمات نمی گنجید!
    در آرزوی آن روز که نیم نگاهی از همان نوع به من هم بیاندازی تا شاید اگر هنوز آینه دلم اندکی جلا دارد
    به ابدیت متصل گردد!


    چرا دیوانه! حسین چرا عاشقانت دیوانه می نامند خود را؟ من می دانم!
    همه اش به خاطر کمبود کلمه است!
    دیوانه از این لحاظ که عقل در این وادی در آن زیر می ماند 
    مردم عادی کسانی را که از قدرت تحلیل امور عادی بر نمی آیند دیوانه اش می نامند
    اما اگر کسانی هم باشند که عقل را (عقل جزیی) سخیف بدانند
    در مقابل چیزی والاتر از آن و آن وادی عقل کل است باز به جهت کمبود کلمه آنها را نیز دیوانه می نامند !
    به این جهت ما خود را دیوانگان حسین می دانیم!
    و ای کاش کلمه این قدر در مقابل روح تنگ نبود و چیزی دیگر می گفتیم
    به جای «دیوانه حسین»




  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(چهارشنبه 85/11/4 ساعت 8:5 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   لب تشنه........


  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(دوشنبه 85/11/2 ساعت 8:18 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دلم دوباره...........
  • دلم دوباره ای خدا گرفته از غم حسین

    به نعمت تو شاکرم شده محرم حسین

    دوباره دل صفا گرفت از این عزا و صاحبش

    دوباره چنگ میزند به حبل محکم حسین

    توئی که جا مانده ای از شب قدر و عرفه

    بیا و نوکری نما به بزم ماتم حسین


     



  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(دوشنبه 85/11/2 ساعت 8:15 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   سلام بر حسین
  • هم آوا شویم با داغهای سینه مهدی فاطمه :


     


    سلام بر آنکه پیمانش شکسته شد..


    سلام بر کسی که حرمتش شکسته شد..


    سلام بر کسی که خونش ستمکارانه ریخته شد..


    سلام بر کسی که با خون جراحتهایش، غسل داده شد..


    سلام بر آنکس که جرعه نوش جام نیزه ها گردید..


    سلام بر آن مظلومی که خونش مباح شمرده شد..


    سلام بر آنکه سرش را از قفا بریدند..


    سلام بر آنکه شاهرگش را بریدند..


    سلام بر آنکه در حمایت از دین بی یاور ماند..


    سلام بر آن محاسن به خون سر خضاب شده..


    سلام بر آن گونه خاک الود..


    سلام بر آن بدنی که لباسش به غنیمت برده شد..


    سلام بر آن دندان که با چوب خیزران بر آن نواخته شد..


    سلام بر آن سر بالا رفته بر نیزه..


     


    التماس دعا




  • نویسنده: فاطمه یوسف زاده(دوشنبه 85/11/2 ساعت 8:8 صبح)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • روزهای گذشته
    مسافر
    خدایا...............................
    شهوت بوسیدن
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 9125
    بازدید امروز : 3
    بازدید دیروز : 0
  •   مطالب بایگانی شده

  • آذرماه
    دی ماه
    بهمن ماه

  •   درباره من

  • مسافر
    فاطمه یوسف زاده

  •   لوگوی وبلاگ من

  • مسافر

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من